کتاب چهار میثاق

انسان از زمان آفرینش تا به امروز همواره به دنبال راهی برای بهتر زیستن بوده و کوشیده است تا با استفاده از بهترین روش‌ها به موفقیت برسد. کتاب چهار میثاق اثر میگل روئیز آموزه‌ها و تفکرات تولتِک‌ها را که راهنمایی مناسب برای بهتر زیستن هستند؛ به ما معرفی می‌کنند. تولتک‌ها دسته‌ای از انسان‌ها بودند که میلیون‌ها سال پیش در جنوب مکزیک زندگی می‌کردند. روئیز تولتک‌ها را گروهی از هنرمندان و دانشمندان معرفی می‌کند که برای پیدا کردن و نگهداری معرفت معنوی در کنار هم جمع شده و هیچ نسبتی با هم ندارند.
چهار میثاق که با عنوان فرعی کتاب خرد سرخ‌پوستان تولتک منتشر شده است، تفکرات و دانش تولتک‌ها را در چهار بخش ارائه می‌دهد. تولتک‌ها به دو دسته‌ی شاگرد و استاد تقسیم می‌شدند و دیگر افراد به مکان زندگی آن‌ها لقب «جایی که انسان به خدا تبدیل می‌شود» را داده بودند. هنگام حمله‌ی اروپاییان به آمریکای مرکزی و شمالی، تولتک‌ها برای حفظ خرد باستانی خود از انتشار و آموزش دانش پرهیز کردند. چهار میثاقی که روئیز در چهار میثاق مطرح می‌کند عبارت‌اند از یک، باورهای محدودکننده‌تان را دور بریزید زیرا این باورها ذهن و تفکرتان را خراب می‌کنند و بر اعمال شما اثر می‌گذارند. دو، در انتخاب کلام و کلمات خود وسواس داشته باشید چون کلام شما بسیار قدرتمند است و شما تنها می‌توانید هر چیز را یک‌بار به زبان‌آورید. سه، قضاوت نکنید و هیچ چیزی را به خود نگیرید؛ افکار ما هم‌اندازه‌ی حرف‌هایمان تأثیرگذار هستند پس لازم نیست انرژی ذهنی خود را صرف مسائل و قضاوت‌های نابه‌جا کنیم. چهار، در همه حال بیشترین تلاش خود را انجام دهید؛ مهم نیست برای چه کاری و چه هدفی. همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید.
چهار میثاق در سال 1997 منتشر شد. میگل روئیز که از آخرین نوادگان تولتک‌ها است؛ با این کتاب سعی در معرفی عقاید و دانش اجداد خود را دارد. چهار میثاق بیش از ده سال در میان پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا قرار داشت و نقدهای خوبی از منتقدان دریافت کرد. به عنوان مثال دیپاک چوپرا نویسنده‌ی کتاب هفت قانون معنوی عشق در مورد این کتاب گفته است: «چهار میثاق میگل روئیز نقشه‌ی راهی برای روشنگری و آزادی است.»
دون میگل روئیز (1952) نویسنده‌ی مطرح مکزیکی است. او در روستایی در مکزیک به دنیا آمد و به دانشکده‌ی پزشکی رفت. روئیز تا مدت‌ها همراه با برادرش به کار پزشکی مشغول بود اما با بروز تصادفی که او را تا مرز مرگ پیش برد مسیر زندگی‌اش تغییر کرد. او پس از بهبودی به‌سرعت سراغ مادرش رفت و آموزه‌های اخلاقی اجدادش را آموخت. بعد از آن شاگرد یک شَمَن (شَمَن‌باوری یک رشته باورهای سنتی در برخی اقوام است. بزرگان دینی که سنت‌های شمن‌باوران را می‌شناسند و اجرا می‌کنند؛ شمن نامیده می‌شوند) شد تا مفاهیم شمن‌باوری را بهتر درک کند.