کتاب انگشت جادویی
دختری هشتساله ویژگیای خارقالعاده دارد. او هر زمان که از موضوعی ناراحت و عصبی میشود؛ خون جلوی چشمش را میگیرد؛ انگشت شصتش گزگز کرده و به انگشتی جادویی تبدیل میشود. انگشتی که کارهایی عجیبوغریب را رقم میزند. در همسایگی دختر، خانوادهای به نام گرگ زندگی میکنند. گرگها علاقهی زیادی به شکار دارند. یک روز که آنها از شکار برگشته بودند و آهویی را شکار کرده بودند، دختر به آنها میگوید که این کار خوب نیست اما گرگها او را مسخره میکنند و همین موضوع باعث میشود تا او عصبی شده و انگشت جادویی خود را به سمت تمامی اعضای خانواده بگیرد. ...